دل بی چتر

نفست باران است


دل من تشنه ی باریدن ابر , دل بی چتر مرا مهمان کن!

گذشت

مرداب از رود پرسید: چه کرده ای که این چنین زلالی؟


رود گفت: گذشتم!

خدا نگهدارت

پشت دریا شهریست که یک دوست، در آن جا دارد

هر کجا هست، به هر فکر، به هر کار ، به هر حال

عزیز است خدایا، تو نگهدارش باش.

بن بست

هیچگاه به کوچه بن بست  ناسزا نگو رنج بن بست بودن برایش کافی است!