دوستت دارم ...
می نویسم " دوستت دارم "
نگو تکراریست!
شاید روزی برسد که نباشم تکرارش کنم ..
می نویسم " دوستت دارم "
نگو تکراریست!
شاید روزی برسد که نباشم تکرارش کنم ..
اول پيدا كردن شباهت ها
دوم احترام گذاشتن به تفاوت ها
مـَـگـر که تـــ♥ـــو آغوش بُگشایـے
وَ گـرنه این جهان
تـَنگ تـر اَز آنـَست
که تمامے اندوهم را در خود جای دهد!!!
کــوک می کنـــم چشــمانم را بـــرای آمدنــت…
نمی آیـــــی...!
و ” مـــَن ” برای همیشه خواب می مـــانم!!!
دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد
در مراسم ختمش گوسفند ها را سر بریدند…
و عمر ، شیشه عطر است، پس نمی ماند
پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند
مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد
که روی آینه جای نفس نمی ماند
طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند
که عشق جز به هوای هوس نمی ماند
مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
که این طبیب به فریادرس نمی ماند
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
قطار منتظر هیچ کس نمی ماند
من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی
تا ابد در دل من میمانی …
تـا لحظه ی شکـست به خدا ایـمان داشته بـاش
خواهـی دید که آن لـحظه هرگز نخواهـد رسیـد.
اشتباه از من بود، کسی را پاشویه میکردم
که، از تب عشق دیگری میسوخت…!!
خانه ات سرد است؟
خورشيدي در پاکت مي گذارم
و برايت پست مي کنم
ستاره ي کوچکي در کلمه اي بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیار تاريکم
وقتی شیری طعمه اش را با امدن لاشخورها رها میکند
دلیلش ترس نیست
بلکه باورش این است که طعمه اش دیگر ارزش ندارد…
ســه چـــیـز خــیـلی ســـخـت اسـت:
فــــــولاد
الــــمـاس
و خــــویــشـتن شــنـاسی . . .
یاران شتاب کنید...
گویند قافله ای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست
آری گنهکاران را راهی نیست، اما پشیمانان را می پذیرند.
"شهید آوینی"
چهار چیز است که نمیتوان آنها را بازگرداند
سنگ … پس از رها کردن!
حرف … پس از گفتن!
موقعیت… پس از پایان یافتن!
و زمان … پس از گذشتن!
بر بالشی که از مرگ “پرندگان” پر شده
نمی توان خواب “پرواز” دید.
بسوزد خانه لیلی و مجنون
که رسم عاشقی در عالم انداخت
اگر لیلی به مجنون داده می شد
دل هیچ عاشقی رسوا نمی شد.
کسـی چــه مـی دانــد
شایــد دست هـایـت را در جیبـم جـا گذاشتــه ای
کــه همیشـه در میــان آن بـه دنبـال چیــزی مـی گـردم!
تو دوست خواهی ماند حتی اگر
سختی راه چشمانت را از من دور کند
در یادم خواهی ماند
حتی اگر طنین صدایت به گوشم نرسد.
آه عزیزکم ...
چه عشوه های دست نخورده ای
برایت نگه داشته ام ...!
یک استکان چای مهمان منی...
کنار پنجره بخار گرفته، وقت تنهایی.......
نوش جانت، چای رفاقت همیشه تازه دم است...
وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن میگردد
با تمام وجودم آرزو میکنم لبهایت در آن نزدیکی باشد!
مداد رنگی ها با تمام وجود رنگ امیزی کردند
بی خبر از اینکه کاغذ رنگی شان سیاه وسفید چاپ میشود!
دل مجنون هميشه با ليلاست
مي رود سوي هر كجا ليلاست
قدم عاشقي كه برداري
بعد از آن اختيار با ليلاست
تپش قلب تو ، نمي دانم
تپش قلب من كه با ليلاست
آنكه از كار من گره بگشود
با دو دست گره گشا ليلاست.
دیگر پیامهایت نمی رسند
سیم بانان را خبر کن
شاید کاجی افتاده باشد...
بعضی حرف ها را “نباید زد”
بعضی حرف ها را “نباید خورد”
بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد“
گاه می اندیشم چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
همین را بس که دوستانی دارم که زلال تر از باران هستند.
فرخنده میلاد با سعادت حضرت حسین ابن علی (ع)
و حضرت علی ابن الحسین (ع)
و حضرت اباالفضل العباس (ع)
بر شما دوستان عزیز و خانواده محترمتان مبارک باد.
پیامی میزنم اینک برایت
به جبران پیام های زیادت
از آن بابت پیامی می فرستم
بدانی بنده هم هستم بیادت!
بوی گیسوی تو را نیمه شب آورد نسیم
تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم